بدون عنوان
دختر ماهم عزیز دلم روشای من امروز 1 ساله شدی.
بیشت و هشتم مردادماه یکهزار و سیصد و نود وسه
من و بابا از وجود نازنینت در کنارمون خیلی خوشحالیم وبابت این هدیه بزرگ و زیبا خداوند رو شاکریم...
روشای من توی این یک سال هر روزت با روز قبل فرق می کرد از این بابت که هر روز کارای جدیدی انجام میدادی و من وبابا رو خوشحال تر میکردی.
توی این مدت هر حرکت جدیدی رو که انجام میدادی من وبابا هم با تو انجام میدادیم و کلی با هم می خندیدیم
با خنده های قشنگت خندیدیم ...
با اشک هایی که ریختی اشک ریختیم...
بیمار شدی بیمار شدیم...
لحظه به لحظه این یکسال من و تو و بابا نریمان کنار هم بودیم و...
خداوندا ممنونم بابت این خانواده ی سه نفره
و...
روشای من ممنونم بابت این حس قشنگ مادرانه که به برکت وجود تو به من عطا شد.
روشای من و بابا نریمان مهربون
ژینا دختر عمه که کلی توی تزیینات به زن دایی کمک کرد و رادوین پسر خاله که از روشا به خاطر انگشت زدن به کیکش حسابی شاکیه
اون میوه های کنار کیک هم کار روشا خانمه
تولد روشا به اصرار بابا جون رمضون خونشون برگزار شد
با حضور بابا جون رمضون ، مامان فهیمه ، خاله وداد و عمو مهرداد ، مامان مهری ، ژینای عزیزم ،رادوین جونم برگزار شد عمه ندا هم آخرای جشن خودشو رسوند.