بدون عنوان
روشای مامان این روزا خیلی کلافه ای عزیزم ، لثه های قشنگ و کوچولوت شروع به خارش کرده ، نفسم خوشحالم از اینکه داری بزرگ میشی و ناراحت از اینکه توی مسیر رشدت شاید یه خورده اذیت بشی...
امید قشنگم طاقت اذیت شدنت رو ندارم...
طول روز اینقدر کلافه ای که به شیر مامان پناه میاری و من مجبورم تمام روز بهت کمک کنم،
از اونجایی که مامانی توی این شهر کسی رو نداره ، باید قید کارو بزنه و همه جوره تک وتنها از فرشته ی کوچیکش مراقبت کنه ، البته بابایی همیشه کنار مامانی هست و بهش کمک میکنه
دختر دوست داشتنی مامان و بابا امیدوارم بدون درد و اذیت مرواریدای قشنگت بیرون بیاد.