بدون عنوان
سال 1393 مبارک
امسال زیباترین نوروز زندگیم بود
بزرگترین هدیه ی خدا کنار من و نریمانه و یک دنیا ذوق بابت کارای جدیدی که عسل مامان یاد گرفته و روز به روز بزرگتر میشه.
پروزدگارا بابت این هدیه ی زیبا ممنونم.
روزای قبل از نوروز خیلی مشغول بودم خونه تکونی از یه طرف ، رسیدگی به دختر گلم که جدیدا یه خورده اهل نق زدن شده و همش میخواد تو دل مامان باشه از طرف دیگه باعث شد که نتونم به وبلاگ گل نازم سر بزنم .
من گیر خونه تکونی و روشا خانووووم در حال شیطونی
امسال چهارشنبه سوری من بودم و گل مامان و بابایی و عمو حامد(همسایه مهربون که روشا خیلی دوستش داره)....
بابایی هم زحمت کشید یه آتیش مشت درست کرد و گفت که امسال سال اولیه که دخملی پیش ماست و حیفه از روی آتیش نپره
روشاااااای مامان چه ذووووووووووووووووقی کرده بودییییییییی
روز عید روشای مامان در حالی که چیزی به تحویل سال نمونده بود غذاشو که خورد برای اولین بار نشسته خوابش برد
الهی قربون اون آرامشت برم مامانی...
اینم اولین عیدی عسل مامان از بابایی نریمان
سه ربع ساعت بعد از تحویل سال رفتیم خونه مامان مهری و بابا رمضون
روز سوم نوروز با خاله وداد و عمو مهرداد و رادوین عشق خاله رفتیم تهران خونه ی مامان فهیمه و بابا کاظم...
نفس مامان تمام راه لالا کرده بودی...
اینم ناز گلم با بابایی خونه ی مامان فهیمه...
بعدش از تهران همه با هم رفتیم خونه ی دایی فواد و زن دایی مونس.
خیلی خوش گذشت و عسل مامان خم که متوجه شده بود توجه همه بهش بود همش در حال شیرین کاری بود
دختر مامان سر حال اماده ی رفتن به جنگل و دریا...
اینم چندتا عکس از جنگل و دریای دخترم ...
روز نهم نوروز به خونه برگشتیم (اهواز)
وشما حسابی بغلی شده بودی
و مامان ندا مونده بود با یه روشای بغلی....
از اونجا که سیزده بدر بارونی بود هیچ جا نرفتیم ولی به پیشنهاد خاله وداد و عمو مهرداد 15 بدر رفتیم بندر دیلم...
ناز گل مامان از قبل از ناهار خوابید تا زمانی که رفتیم دریا...
چندتا عکس از خلیج فارس
اینم عشقولانه ی خاله وداد و روشا گل گلی...
اینم عشق خاله( رادوین جونم) با روشا روز 12 نوروز