14,15 ماهگی روشا جونم
دختر قشنگ مامان این روزا روزای شیطنت توست حسابی کنجکاوشدی ومیخوای سر از همه چیز در بیاری
من وبابا تا اونجایی که بشه بهت کمک می کنیم ولی واااااای بعضی وقتا جدا کم میارم...
عشق مامان تا امروز تقریبا12 تا مروارید خوشکل بیرون زده
سرعت چهار دست وپای گل دخترم زیاد شده
99% جملاتت هم سوالیه...
پشت سر هم حرف می زنی و... کسی متوجه نمیشه چی میگی قربونت برم.
برای افرادی که میشناسی حسابی ذوق میکنی مخصوصا خاله میراد و خاله وداد که تند و تند دلش واست تنگ میشه و روزی دو بار با هم تلفنی صحبت میکنید.
ولی همچنان از مستقل ایستادن میترسی نفس مامان و به محض ایستادنت سریع میشینی.
آخ که زمان بیرون رفتن چه میکنی و خدا نکنه قبل از ما آماده بشی ، آنقدر بیقراری میکنی که پشیمون میشیم از اینکه آمادت کردیم.
تا یادم نرفته از رقص قشنگت بگم که به محض شنیدن هر صدایی اعم از لایت ، پاپ و یا کلاسیک چنان تکانی به اون اندام خوشکلت میدی که دهان هر بیننده ای از تعجب باز می میماند.
یکی از سرگرم کننده ترین اسباب بازیهای دخترم هم ظروف پلاستیکی پایین ظرف شوییه.
این روزا مامان خیلی دلتنگ مامان فهیمه ، بابا کاظم وخاله میراد شده که قرار بود واسه تعطیلات همگی بیان ولی خاله میراد چند روز قبل از سفر آپاندیسش عود کرد...
و مامانی ناراحت از اینکه نمیتونه توی این روزا کنار خاله باشه.
چند تا عکس از دخملی...
اولین پیک نیک دخترم در اهواز (ساحل کارون)
همراه خاله دل آرام و عمو حامد
دخترم به سرزمین سحرآمیز میرود...
عشق دخترم صحبت با تلفن
این هم روشا با پسر خاله رادوین و دختر عمه ژینا
این هم تصاویری از خوابیدن و چرخش 360 درجه دخملی