بدون عنوان
نفس مامان 3 روز مونده به اتمام 5 ماهگیت بردمت سر کار بابایی ، در حقیقت بابایی رو غافلگیر کردیم بابایی هم کلی خوشحال شد شما هم به محض دیدن بابایی اینقدر ذوق کردی که با حرکات پاهای خوشکلت (لگد زدن )شکم مامانو به درد آوردی.
دیروز وارد 6 ماه شدی قشنگ مامان،دختر خوب و مهربونم ، فدای چشمای خندونت بشم ، خوش اخلاق مامان که هر وقت از خواب بیدار میشی بلا استثنا خنده روی لبهاته (حتی اگه خودم بیدارت کنم...)
دیروز که حمام بردمت بابایی غافلگیرمون کرد و چند تا عکس جیگر ازمون گرفتمرسی بابایی که همه جوره حواست به من و جوجو هست
واااااای روشای مامان شانس آوردیم ازمون فیلم نگرفت چون حسابی توی حس بودم و داشتم واست شعر میخوندم و شما هم همچین توی آب دست و پا می زدی و ذوق میکردی که انگار توی عمق 4 متری داری شنا میکنی، خلاصه هردومون کلی جوگیر شده بودیم
بخاطر بخاری که توی حمام بود و روی عکس تاثیر گذاشته بود افکت دادم شاید واضحتر شه