بدون عنوان
عروسک من، دختر گل مامانی الهی قربون چشمای مهربونت بشم ... در حالیکه 5 روز مونده به اتمام 6 ماهگیت برای اولین بار جمعیت بیشتر از 10 نفر رو دیدی این هم در حالی بود که من و بابایی نریمان و روشا کوچولو رفتیم نمایشگاه صنایع دستی که مامان خیلی دوست داره قبل از رفتن با کلی دردسر مامانی چندتا عکس از دخملی گرفت .البته از صبح هم یه خورده اذیت بودی و با به سختی خوابیدی..
این عکسا هم مربوط به قبل از نمایشگاست
کلی نمایشگاه بهمون خوش گذشت و تمام مدت نفس مامانی سر حال بود
حسابی توی کالسکه چرخیدی و بالاخره زمان برگشتن عشق مامان خوابش برد