روشاروشا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

روشای مامان و بابا خوش اومدی

روشای 9ماهه و شیرین کاریهاش

دختر نازنینم ، نفس مهربونم خیلی وقت بود که نمی تونستم به وبلاگت بیام هنر بابایی امروز بالاخره موفق شدم و تونستم زمانی رو به وبلاگ عسلم اختصاص بدم روشای مامان از فروردین 93 به بعد یه سری پیشرفتها داشتی که حسابی مامان ندا و بابا نریمان مهربونو خوشحال کرده و به لحظه لحظه ی زندگیمون روح داده... عزیز قشنگم روشای مامان ، شما 9 اردیبهشت 93 خیلی خوب یاد گرفتی دست بزنی و به محض اینکه هر کس بهت میگه دست دست کلی واسش دست میزنی   در ادامه مطالب بقیه ی شیرین کاریای نفس مامان رو ببینید     وحسابی رقاص شدی و به محض شنیدن هر آهنگی شروع به رقصیدن می کنی و همینطور به محض شنیدن کلمه خداح...
15 خرداد 1393

بدون عنوان

سال 1393 مبارک امسال زیباترین نوروز زندگیم بود بزرگترین هدیه ی خدا کنار من و نریمانه و یک دنیا ذوق بابت کارای جدیدی که عسل مامان یاد گرفته و روز به روز بزرگتر میشه. پروزدگارا بابت این هدیه ی زیبا ممنونم.           روزای قبل از نوروز خیلی مشغول بودم خونه تکونی از یه طرف ، رسیدگی به دختر گلم که جدیدا یه خورده اهل نق زدن شده و همش میخواد تو دل مامان باشه از طرف دیگه باعث شد که نتونم به وبلاگ گل نازم سر بزنم . من گیر خونه تکونی و روشا خانووووم در حال شیطونی     امسال چهارشنبه سوری من بودم و گل مامان و بابایی و عمو حامد(همسایه مهربون که روشا خ...
25 فروردين 1393

بدون عنوان

دختر خوبم بابت تمام  لحظات خوشی که به من و بابا هدیه دادی ازت ممنونیم امیدوارم همیشه سلامت باشی روشای مامان الان که داری این مطلب رو میخونی بدون که توی این روزا با ارزشترین با ارزشترین ها برای ندا و نریمان بودی.   توی اینمدت دخترم چندتا کار جدید یاد گرفت.. اولا که وقتی گشنه ست خیلی واضح میگه مامان ثانیا وقتی خیلی سر حال و با بابا نریمان در حال بازی و شادی واضح تر میگه بابا و انگشت شصت پاشو میخوره... روی شکم میخوابه... با عروسکش کشتی میگیره البته بعد از حمام...   ...
21 فروردين 1393

بدون عنوان

این لالایی که مامان همیشه قبل از خواب واسه روشا نفس میخونه لا لا لا لایی  لا لا لا لایی  لا لا  لا لاا یی  لالا لالایی لا لا دخترم  لا لا عزیزم  لا لا قشنگم     لا لا مامانی بخواب نفسم  بخواب امیدم  بخواب دخترم  بخواب مامان جون دختز مامان قشنگ مامان عزیز دلم لالالالایی و روشا خانم داره از خواب بیدار میشه... مامان ما بیداریم و آماده برای ارایه ی هر گونه شیطنت...     ...
21 فروردين 1393

بدون عنوان

مامانی واسه رفتن به مهمانی دخملی رو آماده کرد و تا رفت خودش آماده بشه دید که روشای مامان از ذوق و خوشحالی یهو دم رفتن خوابش برد     عسل مامانی برای بار اول خونه ی عمو امین و مریم جوون (پسر عمه مامانی ) سرسره بازی کرد الهی قربون اون ذوقت برم من مامانی قشنگم                                     ...
19 فروردين 1393

بدون عنوان

روشای مامان نیم ساله و شله خور شد   عزیز دلم امروز 6 ماهت پر شد من و بابایی کلی خوشحال شدیم  دختر خوب و مهربون و دوست داشتنی مامان و بابا یه دنیا دوست داریم عسلم ... نفس من از امروز میتونیم غذا بخوریم البته از نوع شل شلی امروز یکی از قشنگترین روزای زندگیمونه تو همه ی زندگی ما هستی واسه همینم امروز رو به عنوان به  روز قشنگ و به یاد موندنی 3 تایی جشن گرفتیم...                                       اینم ظرفای دخملی.. ...
4 اسفند 1392

بدون عنوان

روشای مامان و بابا به دنیا اومد. 28 مرداد ماه 1392 زیباترین و به یاد موندنی ترین روز زندگیمونه... نفس مامان و بابا به این دنیای قشنگ خوش اومدی.     ...
4 اسفند 1392

بدون عنوان

عروسک من، دختر گل مامانی الهی قربون چشمای مهربونت بشم ... در حالیکه 5 روز مونده به اتمام 6 ماهگیت برای اولین بار جمعیت بیشتر از 10 نفر رو دیدی این هم در حالی بود که من و بابایی نریمان و روشا کوچولو رفتیم نمایشگاه صنایع دستی که مامان خیلی دوست داره قبل از رفتن با کلی دردسر مامانی چندتا عکس از دخملی گرفت . البته از صبح هم یه خورده اذیت بودی و با به سختی خوابیدی..    این عکسا هم مربوط به قبل از نمایشگاست     کلی نمایشگاه بهمون خوش گذشت و تمام مدت نفس مامانی سر حال بود حسابی توی کالسکه چرخیدی و بالاخره زمان برگشتن عشق مامان خوابش برد   ...
4 اسفند 1392